بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
مسافرت با قطار برای من خیلی جالب است. در قطار آدم هم فرصت دارد کتاب بخواند و هم چیز بنویسد و اگر همسفری همفکر و هم زبان هم داشته باشد که چه بهتر.
مسافرت با قطار هم به نسبت هواپیما ارزان است و هم آموزنده تو میتوانی از شهرها و روستاهای در راه خیلی چیزها بیاموزی و اگر کمی دقت داشته باشی از وضع کشاورزی و شرایط اقتصادی آنجا سر در بیاوری.
البته همیشه مسافرانی که در یک کوپه با تو همسفر هستند آدمهای جالبی نیستند و شاید بخواهند که با حرفهای پوچ وقتت را بگیرند. مثل مسافر پر حرفی که چند سال پیش وقتی که از هامبورک به پاریس میرفتم در بلژیک سوار قطار شد. مردک تا گلو مشروب خورده بود و با اینکه در کوپه هیچ کس به حرفش گوش نمیداد مدام از افتخارات خود حرف میزد تا اینکه در ((پاریس)) از شرش راحت شدیم.
گاهی اوقات همسفرها آدمهای خیلی جالبی هستند. یکبار که از آتن به مونیخ میرفتم دو جوان سیاه پوست از کشور چاد به کوپه من آمدند بسیار روشن فکر بودند و مهربان.
بعداً فهمیدم که به علت اندیشه های آزادیخواهانه از کشورشان تبعید شده اند. دل پری داشتند از استعمار فرانسه و اینکه هنوز توطئه هایش تمام نشده است. در مدت دو شبانه روز که با آنها بودم مطالبی از کشور چاد و دیگر کشورهای آفریقایی برایم گفتند که قبلاً در هیچ روزنامه و کتابی نخوانده بودم.
ادامه دارد . . .